مقاله از ایزابلا بنیامین – پژوهشگر دینی و نویسندۀ مسیحی عراقی
ترجمه : سید احمد موسوی
منبع : سایت عراق قانون (۳۰/۰۳/۲۰۱۵) http://www.qanon302.net/in-focus/2015/03/30/49897
منافقهای فریبکار در چهرۀ عقرب و روباهند و هیچ دینی ندارند، پروردگارشان شیطان است و از اخلاق و اصول و شرف بیبهرهاند، ما مسیحیان را فروختند در حالی که داعش در موصل به همۀ ما حمله کرده بود، بر خانههای ما حرف «ن» نوشتند تا معلوم شود نصرانی (مسیحی) هستیم و کردها شاهدشان بودند. سپس ما را بین جزیه یا اسلام یا کشته شدن مختار گذاشتند و آنکس که توانست فرار کند، فرار کرد و جان خود را به در برد، در حالی که هیچ گناهی نداشتیم، ما بیش از ۳۰۰۰ سال است که ساکن این منطقه هستیم و تا این روز صدای این تمدن آشوری برقرار است.
بیلهای مکانیکیشان همۀ میراث ما را ویران کرد و آثار ما را نابود و زنان ما را به پائینترین قیمت در بازار بردگان فروختند.
پاپ، ساکت شد و زبان به کام گرفت و پیچید و مخفیشد.
غرب منافق، با احتیاط سخن گفت، تا باقیماندۀ حیای خود را آزاد کند، و آیا برای فاحشه، حیائی باقی است؟
اروپای فریبکار، درهای خود را باز کرد تا مسیحیت از عراق زدوده شود، چون آنان میدانند که تجزیه وقوع خواهد یافت، ادعا کردند که نجاتمان میدهند، اما ما را فروختند و بر ویرانههایمان ایستادند.
تعجب من این است که عرب و مسلمان چگونه هنوز به اینان اعتماد میکند؟
بدون ترس و تردید میگویم اینان ساختههای غرب یهودیند، این غرب است که اینان را بر کرسی نشانده و روزی هم به پای چوبۀ دار خواهد فرستاد. در طول یک سال سعودی و دولتهای خلیج ده میلیارد دلار اسلحه از غرب خریدهاند که چه کنند؟ آیا این اسلحهها آنان را از خشم و غضب یهود و آمریکا و تصمیم تعویض و جابجائی آنان از عرش قدرتشان نجات خواهد داد؟
آیا از قذافی و بنعلی عبرت نگرفتند؟ از علی عبدالله صالح یا صدام چطور؟ یا حسنی مبارکی که در دادگاه فریاد زد: (ذلیلمان کردند و تنهایمان گذاشتند؟)
به من میگویند چرا در مقالات خود، به شیعه میل داری و طرف آنان را میگیری، من در مقالاتم مجیزگوئی کسی را نکردهام اما حقیقت را ستایش میکنم، حقیقتی که برای شما غریب نیست، به شما میگویم:
وقتی که مصیبت موصل بر سر ما آمد و به سوی کردها آواره شدیم، به زنان ما تجاوز شد و آنچه که از اموالمان باقی مانده بود به سرقت بردند، بر روی خانههای ما حرف (ن) مینوشتند، هنگامی که به سنیهای رمادی و تکریت و غیر از آن پناه بردیم، ما را طرد کردند و گفتند ما تحمل قهر ارتش دولت اسلامی و عصبانیت انقلابیون را نداریم. طبعا به آنها نمیگویند داعش.
پس به شیعه پناه بردیم، در حالی که طبق شنیدهها از آنان میترسیدیم، اما در آنجا بود که دریافتیم هنوز بواسطۀ اینان دینی به نام اسلام زنده و پویاست، و از اصول و سنن به شکلی که در هیچ جای دیگری ندیدیم مراقبت میکند و برای آنان علمائی است که با تواضع در جایگاه خود مینشینند و دوست داشتن مردم و نشستن با مردم روی زمین را وظیفۀ خود میدانند.
خانههای خود را بر ما باز کردند، و به این اکتفا نکرده و مدارس خود را هم بر ما گشودند و هنگامی که مدارس نیز ناکافی بود، حسینیههای خود را در طول مسیر دیوانیه – نجف، نجف- کربلا، بابل-کربلا بر ما گشودند. و خودروهای حامل آب و غذا و برق (سوخت جنراتور) بر ما سرازیر شد، تمام قوم به حمایت کسانی که بر زمینشان سکنی گزیده بودند برخاستند و از زمانیکه موطن خود را ترک کردیم، اینجا متوجه شدیم که دنیا هنوز به دست اینان بر مرام خیر و نیکی است.